علیاصغر عابدزاده، موسس «انجمن پیروان قرآن»، باوجود درآمد کافی و تحصیل در حوزه، فعالیتهای مذهبی و آموزشی را بر شغل بازاری و ماندن در حوزه ترجیح داد. وی به این فکر افتاد که ۱۴ مدرسه اسلامی را به نام چهاردهمعصوم، با کمک اهالی هر محل و همکاری اعضای انجمن در جاهای گوناگون مشهد بنا نهند.
وی، گذشته از مهدیه که با سرمایه خود ساخت، موفق شد با کمک مالی اهالی هر محل، بازاریان و متمولان شهر، ۱۰ مدرسه ابتدایی اسلامی به نامهای عسکریه، نقویه، جوادیه، کاظمیه، جعفریه، باقریه، سجادیه، حسینیه، حسنیه و علویه در جاهای گوناگون شهر برای کودکان و نوجوانان بسازد. سری میزنیم به سیستم آموزشی شش دهه پیش که خیلی از پدربزرگهای مشهدی آن را تجربه کردهاند.
گزارش پیشرو از میان سطور کتاب «انجمن پیروان قرآن مشهد: فعالیتهای مذهبی، آموزشی، سیاسی و اجتماعی با تأکید بر کارهای علی اصغر عابدزاده» به قلم محمد نظرزاده، کارشناس مسئول بخش تاریخ شفاهی مدیریت اسناد آستان قدس رضوی گردآوری شده است.
آنچه از بیشتر مطالب و گفتهها برمیآید، این است که عابدزاده اگرچه با فشار حکومت مجبور به پذیرش برخی قوانین آموزشوپرورش بود، هیچ اعتقادی به مدارس جدید دولتی نداشت. سیدابوالحسن سررشتهدار دراینباره میگوید: عابدزاده اعتقادی نداشت که جوانها به دبیرستان و دانشگاه بروند؛ حتی مبارزه هم میکرد.
از نظر ایشان، رفتن به این مراکز، مساوی با لامذهبی و بیدینی بود. اگر میفهمید که ما افراد را تشویق به رفتن به دبیرستان و دانشگاه میکنیم، سخت عصبانی میشد.
علیمحمد برادرانرفیعی درمورد نظر عابدزاده نسبتبه مدرسههای دولتی بیان میکند:حاجی عابدزاده موقعی که متوجه شدند که من رفتم دبیرستان، ناراحت شدند و خب، علاقهمند بودند ما درزمینه درسهای قدیمی تحصیل کنیم؛ و یک وقتی باورشان این بود که فلانی از دست رفت.
مؤسس انجمن برای اداره هر مدرسهای که میساخت، هیئتمدیرهای از معتمدان محل که کاسب بودند یا با تعلیم و تربیت آشنایی داشتند، برمیگزید تا با نظارت بر مدرسهها در رفع دشواریهای مادی و معنوی آنها بکوشند. تمامیِ این هیئتمدیرهها زیرنظر هیئتامنای مرکزی مستقر در مهدیه به رهبری عابدزاده اداره میشدند.
گذشته از شهریه برخی هزینههای اداره مدارس با کمک بازاریان متمول و خانواده دانشآموزان، البته نه بهعنوان شهریه، بلکه همکاری و مساعدت صورت میگرفت. درقبال این کمک، قبضهایی که بر روی آن نوشته شده بود: «چک دریافتی انجمن پیروان قرآن، هیئتمدیره عسکریه» ازسوی انجمن به آنها ارائه میگردید. بخشی از هزینهها نیز ازطریق هیئتمدیره یا وجوهات شرعی تأمین میشد.
خیابانی درمورد برخی از راههای تأمین هزینه دبستانها میگوید: هنگام ثبتنام، نامهای به پدر دانشآموز مینوشتیم و از او میخواستیم میزان کمک خود به مدرسه را در نامه ارسالی مشخص کند.
اگر میزان کمک اولیا کم بود، راه دیگر کسب درآمد برای اداره مدرسه، این بود که هیئتمدیره که معمولاً از افراد سرشناس محل بودند، کارتهای چاپی را در بازار به مغازهدارها ارائه و کمکهای آنها را دریافت میکردند.
در حدود دهه۱۳۳۰ ش هر برج به طور متوسط حدود ۳۰ نفر هر کدام مبلغ پنج تا بیست تومان کمک میکردند.سعیدینجات میگوید که پولی که از خود محصلان سالانه دریافت میشد متناسب با توان مالی هر کس از ۶۰ تومان تا حدود ۱۲۰تومان متغیر بود.
بهدلیل اسلامی بودن مدرسه و لزوم رعایت برخی مسائل، معلمان میبایست به وسیله عابدزاده مورد تأیید قرار میگرفتند. مواردی که در انتخاب معلمان موردتوجه مینمود، گذشته از سواد علمی، میزان اعتقاد فرد به مبانی اسلام و مسائل اخلاقی و رفتاری بود.
وی برای گزینش و استخدام معلمانی که برای تدریس در مدرسههای انجمن برگزیده میشدند، دقتنظر فراوانی به خرج میداد. تا شناخت کافی از معلمان نداشت، از آنها برای کار دعوت نمیکرد.
اگرچه معلمان این مدرسهها دارای مدارک بالای تحصیلی نبودند، از قشر مؤمن و معتقد، مثلا فرهنگیان مذهبی یا از حوزه علمیه مشهد برگزیده میشدند. ایشان معتقد بود، چون یک عده از فرزندان و نونهالان جامعه را میخواهیم به دست این آقایان بدهیم، باید درمورد آنها تحقیق بشود. او با آنها گفتگو و پساز بررسی، اگر شایستگی داشتند، از آنها برای کار دعوت میکرد.
نوع پوشش و ظاهر معلمان، ساده و اسلامی بود. کراوات نمیزدند، پیراهن نیمآستین نمیپوشیدند و با کت و شلوار رسمی در مدرسه حاضر میشدند. برخی نیز لباس روحانیت بر تن میکردند. البته بودند معلمانی که در بیرون از مدرسه، پوشش متفاوتی داشتند یا کراوات میزدند، اما هنگام ورود به مدرسه رعایت کرده و آن را باز میکردند.
از معلمان معروفی که در انجمن بودند، میتوان از مؤدب، مصححی، احمد سعیدینجات، حسن صالحی، غفاریان، وقوعی، غلامرضا قدسی، رضا میرهاشمی، حسین آستانهپرست، علیاکبر ثانیخیابانی، حسن مقدستربتی، غلامرضا فدایی، فرهودی، روحانی، میرزا رازجو، هاشمیانمروی، شمشادی، نجفزاده، مهدیزاده، محمدتقی میرحافظ، وحیدی، حسینی، شریعتی، حجتی، اسماعیلی، علوی و شمالی نام برد. معمولا مدیریت و نظارت دبستانها بهعهده معلمان بود. فقط زمانی که بازرس آموزشوپرورش برای بازدید میآمد، یک نفر صوری بهعنوان مدیر معرفی میشد.
ضوابط پذیرش دانشآموزان مانند مدرسههای دولتی بود. متناسب با سابقه و بزرگی دبستانها، تعداد دانشآموزان هر کدام، میان ۲۰۰ تا ۴۰۰ نفر متفاوت بود. در برخی از آنها مانند نقویه تا ۳۰۰ و جوادیه تا ۴۰۰ محصل درس میخواندند. درکل، هر سال در حدود ۳ تا ۴ هزارنفر در آنها مشغول تحصیل بودند.
تعداد محصلان هر کلاس هم میان ۳۰ تا ۴۰ نفر بود که هر سه نفر روی یک نیمکت چوبی مینشستند. به گفته محمد وقوعی، نیمکتها رو به قبله چیده میشد.
در برنامه صبحگاهی مدارس انجمن، به هیچ روی مراسم نیایش رسمی مدارس دولتی مانند برافراشتن پرچم ملی و خواندن سرود شاهنشاهی اجرا نمیشد.
پساز تنظیم صفها توسط دانشآموزان، یکی از آنها چند آیه از قرآن تلاوت، و شخصی دیگر، ترجمه آن را قرائت میکرد. پس از آن، یکی از محصلان، دعای ویژه روز هفته را میخواند و بقیه با او همراهی مینمودند. در ادامه، دعای فرج توسط حاضران در صف همخوانی میشد و سپس با نظم وارد کلاس میگردیدند.
برنامۀ بهصفشدنِ دانشآموزان هم به این ترتیب بود که با صدای زنگ اول، بچهها هر جا بودند، باید مثل مجسمه میایستادند. با زدن زنگ دوم بهسوی صفها حرکت میکردند و با زنگ سوم ساکت و بیحرکت در صفوف منظم، سادات جلو و بقیه پشت سر آنها قرار میگرفتند.
محمود خادمالخمسه از دانشآموختگان مدرسه عسکریه میگوید: صبح که بچهها وارد مدرسه عسکریه میشدند، بهدلیل تقدس این مکان، درِ آن را میبوسیدند. بعد در صفوف منظم میایستادند و من با صدای بلند، دعای روزانه را میخواندم و بقیه جواب میدادند. سپس با صف به کلاس میرفتند.
در مدرسههای انجمن، برای آموزههای عملی دین بهویژه نماز، اهمیت فراوانی قایل بودند. محمدرضا حکیمی نقل میکند: روزی با ایشان کاری داشتم (ارتباطمان خوب بود و در مسائلی ایشان با بنده مشورت میکردند و گاه من اقدامهایی را به وی پیشنهاد میکردم) و به بنای «عسکریه» رفتم.
از مرحوم کربلاییرجب خیاط (که اغلب ملازم حاجی بود و خیلی بیریا کارهای مربوط را انجام میداد) پرسیدم: حاجی کجاست؟ گفت: در حوضخانه. زمستان بود. با خود گفتم در حوضخانه چه میکند؟ از پلهها پایین رفتم. دیدم چند خمره رویی، روی چند چراغ پریموس (از وسایل پخت و پز آن روزها) گذاشته، مشغول گرمکردن آب است... سلام کردم... گفتم: حاجآقا چه کار میکنید؟
گفت: بچههای کلاسهای «عسکریه» را (چون در بنای «عسکریه» کلاسهای ابتدایی دایر کرده بود) به طهارت و وضو عادت دادهایم. میترسم سرما و آب سرد باعث شود زمستان در طهارت و نماز سستی کنند و برخی ترک کنند. درضمن در حدود بیست تا آفتابه رویی کوچک تمیز (یکسوم آفتابههای معمولی) درکنار دیوار چیده بود. گفت اینها را هم سفارش دادهام ساختهاند تا کار تطهیر و وضو و نماز بچهها آسانتر باشد و موجب تنبلی و ترک نشود.
محتویات درسها همان کتابهایی بود که در فرهنگ تدریس میشد، منتها در دبستانهای انجمن علاوهبر تدریس برنامههای رسمی وزارت فرهنگ، افزودههایی مانند قرآن، دینی، احکام و شرعیات نیز وجود داشت و به آموزههای عملی دین مانند نماز، روزه، رفتار اسلامی و مسائل مربوط به دین اهمیت ویژهای داده میشد.
به عبارت دیگر، کتابهای مورد تدریس مدرسههای انجمن به دو دسته تقسیم میشدند. نخست کتب تخصصی مورد تصویب و تأیید آموزشوپرورش، و دوم، کتابهای دینی مربوط به اصول و عقاید دینی. کتابهای دسته نخست با مواد تدریسشده در دیگر مدارس دولتی یکسان بود و همگان با آن آشنایی دارند.
برنامه درسها در کلاسهای اول و دوم شامل خواندن، املا، حساب، قرآن، شرعیات و تعلیم خط بود. در کلاس سوم درسهای هندسه، انشا، تاریخ، جغرافیا، علمالاشیاء (علوم طبیعی) و در کلاسهای چهارم، پنجم و ششم، درس سیاق نیز به این مواد درسی افزوده میشد.
درسهای همه مدارس انجمن، مشابه همین بود و اگر کتب دیگری در مدارس انجمن استفاده میشد، بیشتر سلیقهای و جنبه کمک درسی داشت.
سعیدینجات درباره حفظ قرآن و نهجالبلاغه، آموزش احکام، املا و مشق شب دانشآموزان میگوید: از دانشآموزان میخواستیم قرآن و نهجالبلاغه را به صورت موضوعی حفظ کنند.
برای مشق شب به بچهها گفته بودیم که هرکدام یک دفتر ۳۰۰ برگ بگیرند و برای آشنایی با احکام و رشد املا شبی دو صفحه از توضیحالمسائل مرجع تقلید وقت که مورد اجماع مردم بود، مشق بنویسند.اینها را رسیدگی میکردیم. در پایانِ سال، هر دانشآموز یک دوره توضیحالمسائل دستنویس داشت و با احکام نیز آشنا شده بود. در تدریس، چیزی که برای عابدزاده و انجمن اهمیت داشت، قرآن و شرعیات بود، نه چیز دیگر.
حسینزاده ملکی درباره درس املا و انشا در این دبستانها میگوید: درس انشا را در این دبستانها خیلی کار نمیکردند، ولی املا را خیلی قوی کار میکردند، لغات زیادی میگفتند. بعدها که من رفتم دبیرستان حتی از کتابهای دره نادره و کلیلهدمنه که دیکته میگفتند، بیست میگرفتم.
یکی دیگر از درسهای خاص دبستانهای انجمن که بنابه درخواست بازاریهایی که فرزندانشان در این مدارس درس میخواندند، تدریس شد، درس سیاق بود. این درس در سالهای چهارم و پنجم تدریس میشد.
سعیدینجات که درس سیاق را در دبستان عسکریه تدریس میکرد، دراینباره میگوید: اکثر بچهها در بازار کار میکردند یا پساز پایان دوره دبستان، جذب بازار میشدند. بیشتر دفاتر تجاری و محاسبات صرافخانهها با سیاق بود، حتی تا این اواخر، برخی مبلغ چک را علاوهبر شکل عددی، بهصورت سیاق نیز مینوشتند؛ بنابراین باتوجهبه احساس نیاز در آن زمان، درس سیاق را تدریس میکردم. هرچند یادگیری آن برای دانشآموزان سخت بود.
از دروسی که در مدارس دولتی رواج داشت و در مدرسههای انجمن دیده نمیشد، میتوان درسهای ورزش، نقاشی و موسیقی را نام برد. ثانیخیابانی بیان میکند: آقای عابدزاده برای خودشان افکاری داشتند. بهخاطر درس ورزش با ایشان صحبت کردم، گفت: ورزش بی ورزش! هر کس میخواهد ورزش کند، به خانه خودش برود و با پدرش ورزش کند.
محمدتقی غنیان درباره درس ورزش در دبستانهای انجمن بیان میکند: پسرعمهام مدرسه پانزدهبهمن درس میخواند و والیبال، بسکتبال و پینگپنگ بازی میکرد. آن موقع ما در عسکریه این حرفها را نداشتیم. اصلاً ورزش و اینها نبود! برای همین، جذابیت در مدارس آموزشوپرورش بیشتر بود.
احمدعلی منتظری، صاحبامتیاز دبستان احمدی از مجموعه دبستانهای زیرنظر «جامعه تعلیمات اسلامی» که برخی محصلان مدارس انجمن برای دریافت مدرک تحصیلی، یک یا دو سال را در مدرسه وی درس میخواندند، میگوید: دانشآموزان مدارس «انجمن پیروان قرآن» ازنظر درسی، خیلی عالی و بیست و از نظر روحی، افسرده و صفر بودند.
این اشخاص در ابتدا که به مدرسه ما میآمدند، گوشهای مظلوم میایستادند، ولی پساز مدتی به بچههای بسیار شر و مشکلساز بدل میشدند. اینها مانند فنری بودند که با فشار بههم آمده بودند و اکنون باتوجهبه آزادی و رهاشدن فنر، بهصورت انفجاری باز میشدند.
* این گزارش پنجشنبه یک مهر ۱۳۹۵ در شماره ۲۰۶ شهرارا محله منطقه ثامن چاپ شده است.